نزدیک به دو هفته از شروع سال تحصیلی جدید میگذرد. تصور این است که مدارس بعد از سه ماه تعطیلی به قوت آغاز شده و معلمان و صندلیهای کلاس درس پذیرایی دانشآموزان است اما این ظاهر ماجراست. آنچه این روزها به گوش میرسد نشان از یک بحران دارد. اگر تا دیروز سخن از کمبود یا نبود امکانات برای دانشآموزان و کلاس درس به زبان جاری بود اما امروز زمزمه دیگری به گوش میرسد. گویا مشکل عمق بیشتری پیدا کرده و گفته میشود معلم نیست!
اظهارات اخیر «محمد وحیدی»، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی مجلس که گفته: « بیش از ۲۳ هزار کلاس درس فاقد معلم است. قانون اجازه استفاده از معلمان بازنشسته را داده اما بازنشستگان استقبال نمیکنند چون پاداش دو سال گذشتهشان را نگرفتهاند. وضعیت به گونهای است که بچهها در کلاسها سرگردان هستند».
«محمدتقی فلاحی»، دبیر کانون معلمان در گفتوگو با خبرنگار فراز دلیل کمبود معلم را در ورودی کم معلمان و خروجی زیاد آنان از آموزش و پرورش میداند و می گوید: «اینکه چرا آموزش و پرورش نتوانسته است ورودی خوبی داشته باشد و همان معلمهایی را هم که داشته در واقع از دست داده است به توزیع منابع مالی باز میگردد».
او در ادامه گفت: «آموزش و پرورش توجه کافی از نظر توزیع منابع مالی در بودجه کشور دریافت نمیکند و همواره با یک کسرس بودجه سنگین در ۴۰ یا ۵۰ سال گذشته روبرو بوده و هست. هیچ وقت آن توجه لازم از طرف سیاستگذار و تنظیم کننده بودجه کشور را نداشته است. به نظر، این افراد اولویتی برای آموزش قائل نیستند. برای حل این کسری آموزش و پرورش را با هماهنگی نهادهای بالا دستی مدارس غیردولتی و پولی را راه اندازی کرده است. به این ترتیب خواستهاند بار مالی موجود آموش و پرورش را کاهش دهد».
دبیر کانون معلمان به خبرنگار فراز میگوید: «بودجه آموزش و پرورش به گفته خودشان ۹۷ یا ۹۸ درصد به حقوق و مزایا تعلق میگیرد و خود این موضوع به کاهش کمیت و کیفیت منجر میشود. دیگر تمایلی از سوی جوانترها برای گرایش به معلمی وجود ندارد و اگر کسی بیاید بیشتر به دلیل اجبار اقتصادی و اجتماعی است. در واقع به دلیل تامین کسری بودجه دولت از وظایف اولیه خود پا پس کشیده است. از جمله آموزش رایگان. دولت برای جبران کسری هزینه ها را به خانوادهها واگذار که نه بیشتر تحمیل کرده است. این موضوع هم روی ریزش تحصیلی دانش آموزان تاثیر گذار بود و هم به قدری وضعیت مدارس را نامطلوب کرده است که به اعتبار معلمی لطمه زده است. هر کدام از این موارد کمک کننده کمبود معلم است. بازنشستههای آموزش و پرورش که یکی از تامین کنندههای اصلی معلمان مورد نیاز در کلاس درس است آنان هم دیگر رغبتی برای همکاری ندارند. آثار کمبود معلم را هم امروزه میبینیم. ببینید چقدر سهم مدارس دولتی در کنکور است؟ چقدر در آزمونهای بین المللی سطح سواد دانش آموزان ما با افت روبرو بوده است؟
کیفیت آموزش در کشور افت پیدا کرده است. همه نه؛ اما بخش زیادی به بودجه باز میگردد. از طرف دیگر بیتوجهی کلی در نظام آموزش هم باعث شده تا امروز ما با موضوع کمبود بودجه روبرو شویم.
در این رابطه «سالار قاسمی»، مدیرکل سابق آموزش و پرورش استان البرز میگوید: «تغییرات شامل معاونین مدارس هم شده و همچنان ادامه دارد. باید امنیت فرهنگی ایجاد کنیم نه فرهنگ امنیتی. در آموزش و پرورش نباید کار سیاسی کرد».
برخی اقدامات وزارت آموزش و پرورش را خالصسازی مدارس خوانده و از آن انتقاد کردند. برخی میگوید این نوع رفتار باعث ناامیدی دانشآموزان و خانوادهها شده و در نهایت منجر به ترک تحصیلی میشود. شاید بتوان گفت همه این بحرانها از تغییر مدیر مدرسه گرفته تا نبود معلم برای کلاس درس میتواندیه واقعیت نزدیک شود، کما اینکه ما در حال حاضر هم با پدیده بیسوادی در کشور روبرو هستیم.
به تازگی «یوسف نوری»، وزیر پیشین آموزش و پرورش در دولت سیزدهم از وجود ۹ میلیون بیسواد مطلق خبر داده که با توجه به مسئولیت او به نظر میرسد که آمار مطرح شده مستند باشد. پیش از این آمارهای سازمان نهضت سوادآموزی در سال ۱۴۰۰ از وجود ۷. ۵ میلیون بیسواد خبر داده بود.
نکته اینجاست که آمار سال ۱۴۰۰ نسبت به سالهای قبل خود از کاهش بیسوادان کشور حکایت داشت اما اگر آمار وزیر پیشین آموزش و پرورش را مبنا قرار دهیم بیسوادان در دو سال گذشته افزایش یک و نیم میلیونی داشتهاند. موضوعی که نشاندهنده خارج شدن آموزش از دسترس برخی طبقات است که فرزندان خود را از سن ۷ سالگی یا کمتر مجبور به کار میکنند.
در این شرایط اگر وزارت آموزش و پرورش کشور وظیفه خود را به درستی ایفا نکند، ممکن است بحران بیسوادی عمیق بیشتری هم پیدا کند.
سال تحصیلی شروع شده است اما تعداد قابل توجهی از دانشآموزان معلم ندارند. این نوع عملکرد آموزش و پرورش جای تامل و انتقاد دارد. پرسش این است که چرا مدارس دولتی از کمترین امکانات بهرمند است؟ چرا دانشآموزان مدارس دولتی در حالی که هم سن و سالهای آنان در کلاسهای درس، تعلیم و تربیت را با جدیدت شروع کردهاند حتی معلم هم برای کلاس خود ندارند؟ آیا این نوع اقدامات و بیتوجهی به دانشآموزان مدارس دولتی در آینده بر روی سرنوشت آنان اثرگذار خواهد بود؟ البته پاسخ این پرسش مثبت است. با نگاه به آمار کنکور و سهم دهکها در چند سال اخیر، به راحتی میتوان به ماجرای بیعدالتی در آموزش پی برد.
بر اساس آمارها در کنکور ۱۴۰۲ بیش از ۸۰ درصد رتبههای برتر زیر ۳ هزار به سه دهک بالای درآمدی اختصاص دارد. این در حالی است که ۸۵ درصد دانشآموزان در مدارس دولتی درس میخوانند اما فقط ۲. ۵ درصد از رتبههای بالای کنکور را به خود اختصاص دادهاند.
صحرایی اخیراً از عملکرد مدارس خاص تعریف و تمجید کرده و در ویدیویی گفته بود: «خدمتی که بعضی از این مدارس (مدارس چهرههای سیاسی) در تربیت کردند، دانشگاهها نکردند. هزینههای بالای مدارس غیرانتفاعی عادی است. شما اگر بخواهید یک ماشین مدل بالا هم سوار شوید باید پول بیشتری بدهید».
حال باید از رضا مرادصحرایی، وزیر آموزش و پرورش کشور پرسید با توجه به گفتههای شما و عملکرد شما جایامیدواری به آینده برای نسل جوان وجود دارد؟!
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟